❤•اسرار عشق•❤

دل خوشم به مستحبی که جوابش واجب است... ❤السلام علیک یا اباصالح المهدی❤

سرآغاز

رشته اسرارهرکاری است بسم الله الرحمن الرحیم

 
بهر ما بهتر زهر یاری است بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام

صفحه ای می سازم برای حرف های دلم ، همان ها که گاه فراموششان میکنم و گاه باهاشان زندگی...

 

 
۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
زینب ندرلو

صبور باش...

خوشی هست ، اما گرفتاری و مصیبت هم هست . هیچ کس نمیتونه خوش باشه و وقتی نوبت به سختی ها رسید ازشون فرار کنه . همه آدم ها، چه فقیر و چه پولدار ، سختی هم دارن. حالا میشه صبر کرد تا سختی بگذره یا با صبر یه راه حل مناسب پیدا کرد.یا میشه بی صبری کرد و گریه کرد و فریاد زد ، که البته فایده نداره و چیزی عوض نمیشه . حالا اگه آدم بدونه حتی سختی و مصیبت هم از طرف خداست حتما خیلی راحت تر صبر میکنه .

مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ

ﻫﻴﭻ ﻣﺼﻴﺒﺘﻰ به کسی نمیرسد، جز به فرمان خدا 


" بخشی از آیه 11 سوره تغابن "

☜ برگرفته از کتاب قرآن خودمونی ، تالیف آقای حسین زمانی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زینب ندرلو

ابلاغ یک سلام


دینداری ، در زمان رسول خدا ، 

تهش آن بود که کسی را نکشی !

دخترت را زنده به گور نکنی !

با ابوجهل و معاویه و امثال

شمر و یزید که زشتی و کراهت از

جبینشان میچکید ،

نشست و برخواست نکنی !

و اگر چیزی از اموالت ماند 

سهم شرعی اش را بدهی !

گاهی نیز اگر حالش را داشتی ،

بروی مسجد و دو رکعت نماز

به امامت پیامبر بخوانی و برگردی !

خنده دار است نه ؟

اتفاقا پیامبر نیز میخندید ..

.

روزی با یاران و صحابه 

در مسجد نشسته بودند و

پیامبر -که جان عالم به فدایش- فرمود :

٬٬ سلام من به برادرانم ! ٬٬

یاران و اعوان خودشان را جمع و جور 

کردند تا جواب سلام حضرت را بدهند !

نمیدانم کدامشان وعلیکم السلام 

تحویل پیامبر داد که حضرت فرمود :

شما که صحابی و همراهان من هستید !

برادران من جوانانی هستند که در آخرالزمان

 می آیند و بی آنکه مرا دیده باشند ، 

با یقین و اطمینان در شرایطی سخت 

به خدا ایمان دارند ! 

که اگر آنچه بر آنها روی خواهد داد ، 

بر شما روی میداد ، 

شما نمیتوانستید صبر و شکیبایی

پیشه کنید !

شرایط سخت یعنی

گناهی که همیشه در دسترس است

یعنی جهنم و بهشتی که در گوشی

هایمان هست

یعنی همین پیج های فساد اینستا

یعنی شهرهایمان ، که پر شده از

فساد و فحشا و انگار مذهبی ها

غریبه اند ..

وظیفه من ابلاغ سلام پیامبر به شما بود ،

که امامتان را ندیدید و با این حال هر روز

به تعداد موهای سرتان 

گزینه های روی میز شیطان را پس میزنید ،

و با وجود مهدی فاطمه حاضر به مذاکره 

و توافق با هیچکس نخواهید شد ..

.

شما که از محبت و علاقه ی شدید

فقط با شنیدن نام زهرا 

نفستان را در سینه به شماره افتاده

چشمانتان سرخ و نمور میشود !

حالا نیت کنید

و سلام پیامبر را بی جواب نگذارید ‌.‌.

.

السلام علیک یا رسول الله

السلام علیک یا خیر خلق الله

اللّهم انّا نشکوا الیک فقد نبینا ،

و غیبه ولینا و کثره عدونا 

و قله عددنا و شده الفتن بنا ..

.

پ.ن ۱ : بحار الانوار ، جلد ۵۲ ، صفحه ۱۲۴



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زینب ندرلو

انگشت به گوش!!!

ما آدم ها از واقعیت فرار میکنیم .

از مردن ، از مریضی ، از گرفتاری ، از مشکلات . همش میگیم مرگ خوبه ولی برای همسایه! 

خیلی وقتا خودمونو میزنیم به اون راه تا واقعیتو نشنویم ، خیلی وقتا هم لج میکنیم و انگشت میکنیم تو گوشمون تا صدای حقیقتو نشنویم .

 قرآن میگه :

یَجْعَلُونَ أَصْابِعَهُمْ فِی آذَانِهِم 

انگشت هایشان را در گوش هایشان میگذارند 


"


"بخشی از آیه 19 سوره بقره"


☜ برگرفته از کتاب قرآن خودمونی تألیف آقای حسین زمانی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زینب ندرلو

دریاب این دل را...

می گویند دختران عرب دلشان که می گیرد، غصه که می افتد به جانشان،
راه کج می کنند سوی حرم تو آقا!
می نشیند یک گوشه چادرشان را روی صورتشان می کشند هی می گویند یا عباس ادرکنی، ادرکنی بحق اخیک الحسین...
اصلا حرمت معروف است به عقده گشایی و باز کردن سفره دل…
می گویند شیعیان مدینه کارشان که گیر می کند روزگار که سخت میگیرد، یک راست می روند پشت دیوارهای بقیع ستون دوم روبروی حرم نبوی ؛ آدرس مزار مادرتان است می روند و مادرتان را قسم می دهند به شما به شمایی که مشگل گشای دلهایی…
می گویند شما کاشف الکرب حسینی آقا…

می گویند هر که می رود کربلا غم های دلش حواله می شود به سوی حرم شما، عقده های دلش باز می شود در آن صحن، دلش آرام می گیرد…
یا عباس!
غصه هایم را آورده ام
نه راهی به مدینه دارم نه به کربلا . مانده ام در این شهر پر التهاب. مانده ام در این خستگی...
نذر کرده ام برای دل خسته ام، نذر کرده ام امشب بنشینم گوشه ای و برای دل خسته ام بخوانم:
یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ لی کَرْبی بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ
دریاب این دل را...
 
اینجا دختر که باشی بقیع و مدینه آرزوی محالت می شوند …
اگر هم روزی پایت به بقیع برسد برایت مرز گذاشته اند ...
دلم به مشهدالرضا خوش است و خواهرش...


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زینب ندرلو

از نشانه های مؤمن ...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
زینب ندرلو

در بند کسی باش که در بند حسین است

خواستگار زیاد داشت...

ولی بالاخره با کسی ازدواج کرد...
که آخرین گزینه انتخابش بود...
از همه شونم...
اولین سوالش این بود:
\"عشق اولت بعد خدا کیه؟\"
با چرب زبونی...
ازش تعریف میکردن و...
اونو عشق اولشون میخوندن...
ولی یه نفر...
با جواب متفاوتش...
دنیای دخترو تغییر داد...
.
\"بعد عشق به خدا...
.
عشق اگرهست حسینی خوش است...
.
حسابی جا خورده بود...
تموم فکر و ذکرش شده بود...
درگیر جوابی که شنیده بود...
.
\"چرا با اینکه نگفت عشقم به شماست
ولی به اون،بیشتر از بقیه فکر میکنم...؟\"
.
مدتی هست که درگیرسوالی شده ام
تو چه داری که من این گونه هوایی شده ام...
.
تا اینکه یه روز از پسر...
دلیل این جوابشو پرسید و چنین جوابی شنید...
.
\"من واسه زندگی...
کسی رو میخوام 
که باهاش به خدا برسم...
عشقم به حسینیه...
که طفل ۶ ماهه شو رو دستاش پرپر کردن...
ولی از خدا گله نکرد...
پیکر جوونشو دید که جلو چشاش
ارباً ارباش کردن  گله ای از خدا نکرد...
عشقم به حسینیه...
که واسه رضای عشقش از همه چیزش گذشت...
دار وندارشو واسه عشقش زد زمین و گله ای نکرد...
آخرشم...
بین دو نهر آب...
با لبای تشنه... سر از بدنش جدا کردن...
عشقم به این حسینه...
که همه عالم گرفتارشن و دوای درد تموم عالمه...\"
تعریف من ازعشق همان بودکه گفتم...
دربندکسی باش که دربندحسین است...
.
اشکاش رو گونه هاش سرازیر شده بود...
انگار به خودش اومده بود...
گمشده شو پیدا کرده بود...
و چه ذوقی داشت یه سال  بعد...
وقتی خودشو وسط بین الحرمین میدید...
دستش تو دست مرد زندگیش...
همون که راه و رسم عاشقی رو نشونش داده بود...
با اشکای شوقی که تو چشاش حلقه زده بود...
نگاهی به گنبد طلای اربابش کرد...
زانو زد و گفت
\"قربونت برم آقاااا...
که عشقت زندگیمو شیرین کرد...
خوشبختی الآنمو...
مدیون عشق به توأم حسین جان...
.
دلنوشت
.
خدایا به حق این عشق پاک عاقبت همه جوونارو به خیر کن ...
الهی آمین 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زینب ندرلو

اسارت...

خدایا!
من همانم که گاه خندانم ،
و گاهی گریان.
گاه شکرگزارم ،
و گاهی در حال گله کردن.
گاه بنده ی تو ام ،
و گاهی بنده ی نفسم !
خدای همیشگی ام !
من مبتلا به گاه و بی گاه های همواره ام ،
بیماری نامتعادل که همیشه به نسخه ی طبیب خویش عمل نمیکند !
اسیر خویشتنم ،
و گاه و بی گاه های اسارت گونه ام مرا در بر گرفته است ...
معبود آزاده ام ! 
بندهای گاه و بی گاه های زندان تنم را ...از هم جدا کن !
مرا به آغوش خویش دعوت کن !
که تشنه ترینم به آن ... 
تمام این گاه و بی گاه های مدامم را ، ببخش...
به خدایی پایدارت...

الهی آمین...

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زینب ندرلو

بابُ الحرم...


راحتم از شر این دنیای ماتم خیز کن

التفاتی هم به این باران حزن انگیز کن

من بیابانم، تو اما آسمان رحمتی

گوشه چشمی بر من ِ بی حاصل ِ بی چیز کن

اِنتقم یا مُنتقم، بیش از تمام کارها

ذوالفقارت را برای آن دو قاتل تیز کن

ای فدای پلک های زخم دار روضه ات

اندکی از گریۀ روز و شبت پرهیز کن

حرف دل همه ی گریه کن های جواد الائمه اینه:

یک سلام بر حسینم را بگیر و در عوض

در حساب من هزاران حج واریز کن

برابری میکنه یه سلام به ابی عبدالله با هزاران حج ، نه هر حجی،فرمود:حجی که در رکاب امام زمانت باشی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
زینب ندرلو

قرآن بخوان

آنگاه که درون خویش را از خود تهی یافتی و بیرون از خویش راخالی از خدا، قرآن بخوان.

آنگاه که در دریای خروشان زندگی، در چنگال طوفان جهل و ترس اسیر شدی و ساحل صلاح و صلح و کشتی نجات و رهائی را آرزو کردی،قرآن بخوان آنگاه که عقلت، احساسات را به بند کشید و فکرت،عشقت را و قوه پیوستن به یزدان با نیروی عرفان را، از دست دادی، قرآن بخوان.

آنگاه که در کوچه باغهای یاس، حیران و سرگردان، ناامید وپریشان، در جستجوی قطره ای آب، کشتزار خشک و قحطی زده اندیشه ات را تسلی می دهی، از دریای بیکران امید لختی بر گیر و، قرآن بخوان.

آنگاه که مرگ را ختم و معاد را وهم و پندار خود را حتم یافتی،قرآن بخوان.

آنگاه که غرور، وجودت را گرفت و تفاخر، شعورت را و ذلت خویش را عزت یافتی و نخوت خویش را همت، قرآن بخوان.

آنگاه که از فرط جهالت، امانت را از یاد بردی و به خیال سعادت، اسیر ضلالت گشتی، قرآن بخوان.

آنگاه که خود را خدا یافتی، یا خدا را جدا از خود و یکی بودن شرک را توحید پنداشتی و شمع را خورشید، قرآن بخوان.

آنگاه که مرگ خود را دور دیدی و حیات خویش را جاوید یافتی ودنیا و آخرت را جدا از هم و دنیاداری و بهشت را در کنار هم،قرآن بخوان.

آنگاه که از درستی گسستی و بر مرکب سستی نشستی و به پستی پیوستی و در منجلاب تباهی، رهائی را خواستی، قرآن بخوان.

آنگاه که نهایت سعادت را بودن و شهادت را نهایت حیات پنداشتی و ماندن را شرافت و رفتن را ضلالت و شدن را حماقت، قرآن بخوان.

آنگاه که از بیعت با تاریکی و غیبت نور خسته شدی، قرآن بخوان.

آنگاه که نسیان گریبانت را گرفت و عصیان دامانت را و معصیت خویش را معصومیت پنداشتی، قرآن بخوان.

آنگاه که گذشته را حسرت و حال را عسرت و آینده را حیرت احساس کردی، شب قدر را بیاد آور، قرآن بخوان.

آنگاه که در دره های پستی و زبونی، در جستجوی راهی به سوی قله انسانیت، سنگستان را در می نوردی و همچون اسیر زندانی دریچه هائی را می جوئی، قرآن بخوان. آنگاه که در دل سیاه شب ودر اعماق تاریک ظلمات، شمع وجودت از شور و التهاب می سوزد و درآرزوی صبح و سپیدی، افق را به امید نظاره فلق می نگری تا شایدطلوع فجر را در نیمه شب تماشا کنی، قرآن را باز کن تا در فلق برگهایش و در افق اندیشه ات فجر را ببینی، قرآن بخوان.

«می رویم تا خط امام بماند، زندگینامه و مجموعه مقالات شهیدسید مهدی رجب بیگی 55 و 56»

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زینب ندرلو

قرآن غریب

میگن تو اون دنیا قرآن از دست بعضی ها شکایت می کنه ، می گه منو خریدن ولی نخوندن ، منو خریدن ولی فقط از زیرم رد شدن که برن مسافرت ، منو خریدن که بذارن تو خونه جدیدشون ،  منو خریدن تا به عروس و داماد هدیه بدن ، منو خریدن برای مراسم ختم ...

اما من برای هدایت بودم....برای خوندن و عمل کردن...

قرآن اینقدر مظلومه که نمی گه روزی چند جزء بخون ، نمی گهروزی یه جزء بخون ، می گه هر قدر تونستی بخون.....

کاش بخونیم و عمل کنیم.

فَاقْرَؤُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن

هر قدر برایتان میسر است قرآن بخوانید


"بخشی از آیه 20 سوره مزمل " 

☜ برگرفته از کتاب قرآن خودمونی تألیف آقای حسین زمانی


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زینب ندرلو