دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان! در این کلاس سرد، حضور تو واجب است. این بار چندم است که استاد غایب است؟ نرگس شکفته است، تو را داد می زند آقا بیا که فاصله فریاد می زند این روزها نمی شود اندوهگین نبود دلواپس نهایت تلخ زمین نبود تب کرده مادرم ز غمت مدتی مدید هذیان مادرم شده "آقا خوش آمدید" آقا دلم عجیب تو را درد می کشد دستم مدام واژه "برگرد" می کشد امضاء: دو چشم خیس و دلی در هوایتان دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان "اللهم عجل لولیک الفرج"
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
گاهی فراموش میکنم برای چه آمده ام... فراموش میکنم که مسافرم و روزی باید بارم را ببندم از این دنیای جفا پیشه... اینجا کنجی است برای یاد آوری فراموش شده ها... همان ها که خدایم گفته و من ساده از کنارشان گذشتم... همان ها که در این شلوغی دنیا و آلاتش گمشان کردم... می نویسم که به خاطر بیاورم و اگر شد به عمل... ان شا الله...