❤•اسرار عشق•❤

دل خوشم به مستحبی که جوابش واجب است... ❤السلام علیک یا اباصالح المهدی❤

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

دریاب این دل را...

می گویند دختران عرب دلشان که می گیرد، غصه که می افتد به جانشان،
راه کج می کنند سوی حرم تو آقا!
می نشیند یک گوشه چادرشان را روی صورتشان می کشند هی می گویند یا عباس ادرکنی، ادرکنی بحق اخیک الحسین...
اصلا حرمت معروف است به عقده گشایی و باز کردن سفره دل…
می گویند شیعیان مدینه کارشان که گیر می کند روزگار که سخت میگیرد، یک راست می روند پشت دیوارهای بقیع ستون دوم روبروی حرم نبوی ؛ آدرس مزار مادرتان است می روند و مادرتان را قسم می دهند به شما به شمایی که مشگل گشای دلهایی…
می گویند شما کاشف الکرب حسینی آقا…

می گویند هر که می رود کربلا غم های دلش حواله می شود به سوی حرم شما، عقده های دلش باز می شود در آن صحن، دلش آرام می گیرد…
یا عباس!
غصه هایم را آورده ام
نه راهی به مدینه دارم نه به کربلا . مانده ام در این شهر پر التهاب. مانده ام در این خستگی...
نذر کرده ام برای دل خسته ام، نذر کرده ام امشب بنشینم گوشه ای و برای دل خسته ام بخوانم:
یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ لی کَرْبی بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ
دریاب این دل را...
 
اینجا دختر که باشی بقیع و مدینه آرزوی محالت می شوند …
اگر هم روزی پایت به بقیع برسد برایت مرز گذاشته اند ...
دلم به مشهدالرضا خوش است و خواهرش...


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زینب ندرلو

از نشانه های مؤمن ...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
زینب ندرلو

در بند کسی باش که در بند حسین است

خواستگار زیاد داشت...

ولی بالاخره با کسی ازدواج کرد...
که آخرین گزینه انتخابش بود...
از همه شونم...
اولین سوالش این بود:
\"عشق اولت بعد خدا کیه؟\"
با چرب زبونی...
ازش تعریف میکردن و...
اونو عشق اولشون میخوندن...
ولی یه نفر...
با جواب متفاوتش...
دنیای دخترو تغییر داد...
.
\"بعد عشق به خدا...
.
عشق اگرهست حسینی خوش است...
.
حسابی جا خورده بود...
تموم فکر و ذکرش شده بود...
درگیر جوابی که شنیده بود...
.
\"چرا با اینکه نگفت عشقم به شماست
ولی به اون،بیشتر از بقیه فکر میکنم...؟\"
.
مدتی هست که درگیرسوالی شده ام
تو چه داری که من این گونه هوایی شده ام...
.
تا اینکه یه روز از پسر...
دلیل این جوابشو پرسید و چنین جوابی شنید...
.
\"من واسه زندگی...
کسی رو میخوام 
که باهاش به خدا برسم...
عشقم به حسینیه...
که طفل ۶ ماهه شو رو دستاش پرپر کردن...
ولی از خدا گله نکرد...
پیکر جوونشو دید که جلو چشاش
ارباً ارباش کردن  گله ای از خدا نکرد...
عشقم به حسینیه...
که واسه رضای عشقش از همه چیزش گذشت...
دار وندارشو واسه عشقش زد زمین و گله ای نکرد...
آخرشم...
بین دو نهر آب...
با لبای تشنه... سر از بدنش جدا کردن...
عشقم به این حسینه...
که همه عالم گرفتارشن و دوای درد تموم عالمه...\"
تعریف من ازعشق همان بودکه گفتم...
دربندکسی باش که دربندحسین است...
.
اشکاش رو گونه هاش سرازیر شده بود...
انگار به خودش اومده بود...
گمشده شو پیدا کرده بود...
و چه ذوقی داشت یه سال  بعد...
وقتی خودشو وسط بین الحرمین میدید...
دستش تو دست مرد زندگیش...
همون که راه و رسم عاشقی رو نشونش داده بود...
با اشکای شوقی که تو چشاش حلقه زده بود...
نگاهی به گنبد طلای اربابش کرد...
زانو زد و گفت
\"قربونت برم آقاااا...
که عشقت زندگیمو شیرین کرد...
خوشبختی الآنمو...
مدیون عشق به توأم حسین جان...
.
دلنوشت
.
خدایا به حق این عشق پاک عاقبت همه جوونارو به خیر کن ...
الهی آمین 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زینب ندرلو

اسارت...

خدایا!
من همانم که گاه خندانم ،
و گاهی گریان.
گاه شکرگزارم ،
و گاهی در حال گله کردن.
گاه بنده ی تو ام ،
و گاهی بنده ی نفسم !
خدای همیشگی ام !
من مبتلا به گاه و بی گاه های همواره ام ،
بیماری نامتعادل که همیشه به نسخه ی طبیب خویش عمل نمیکند !
اسیر خویشتنم ،
و گاه و بی گاه های اسارت گونه ام مرا در بر گرفته است ...
معبود آزاده ام ! 
بندهای گاه و بی گاه های زندان تنم را ...از هم جدا کن !
مرا به آغوش خویش دعوت کن !
که تشنه ترینم به آن ... 
تمام این گاه و بی گاه های مدامم را ، ببخش...
به خدایی پایدارت...

الهی آمین...

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زینب ندرلو